
نوشته شده توسط : amin12 | پنجشنبه بیست و دوم تیر 1391 | 19:24 | + | موضوع: شعرهای عاشقانه غمگین | آرشيو پيام ها
آنگاه که غرور کسی را له می کنی،
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،
آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ،
:: برچسبها: شعر غمگین عاشقانه , |
امتیاز مطلب : 73
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛ روبه روی یک آب نمای سنگی . پیرمرد از دختر پرسید : - غمگینی؟ - نه . - مطمئنی ؟ - نه . - چرا گریه می کنی ؟ - دوستام منو دوست ندارن . - چرا ؟ - چون قشنگ نیستم . - قبلا اینو به تو گفتن ؟ - نه . - ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم . - راست می گی ؟ - از ته قلبم آره دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستاش دوید ؛ شاد شاد. چند دقیقه بعد پیر مرد اشک هاش را پاک کرد ؛ کیفش را باز کرد ؛ عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت !!!... ...............................................................................
این روزها دورم اما نزدیک نزدیکم ، ساکت اما پر از حرفم ، آرام اما غوغایی
ست درونم …. نشسته و میشمارم روزهای رفته و روزهای در پیش رو را و اینکه
چه صبور است این دل !! نمی دانم چه اصراری دارد در زنده نگه داشتن تمامشان!
نمی دانم .
آرامم میکند تنها، قدم های تنهایی اما با یادی از گذشته ها و صدایی که
میخواند و نگاهی رو به آسمان
نگاه میکنم این روزها …این روزها همه چیز را نگاه میکنم ... حتی او را ! ............................................................
بابا نان ندارد
چشمان درشت تخته سیاه بدون پلک زدن ،من وهمشاگردی هایم رازیرنظرداشت.
معلم قصه گو،برقانون سیاه تخته نوشت:
بابانان داد،بابا نان دارد،ان مردامد،ان مردزیرباران امد.
کسی ازپشت نیمکت خاطرات نسل سوخته براشفت وگفت:
اقااجازه!چرادروغ می گویید؟
…معلم اواری از یخ بر وجودش قندیل شد و با کمی مکث،گفت:دروغ چرا؟
همکلاسی گفت :پدرم نان نداد،پدرم نان ندارد،پدرم رفت ،هرگزنیامد.
پدرم زیرباران رفت ودیگرنیامد.
سکوتی خشن برشهرک سردکلاس فائق شد.
معلم، تن لخت تخته را ازدروغ پاک کردوبازغالی که درجیبش داشت نوشت:
بابانان نداد،بابانیامد،بابازیرباران رفت وهرگزنیامد!... ........................................................................... معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا…دخترک خودش را جمع و جور
کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای
لرزان گفت : بله خانم؟
معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ، به چشمهای سیاه و مظلوم
دخترک خیره شد و داد زد : ((چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو
سیاه و پاره نکن ؟ ها؟فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی
بی انظباطش باهاش صحبت کنم ))
دخترک چانه لرزانش را جمع کرد …بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت :
خانوم …مادم مریضه … اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن … اونوقت
میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد …اونوقت میشه
برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه … اونوقت …
اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم
رو پاک نکنم و توش بنویسم …
اونوقت قول می دم مشقامو بنویسم …
معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشین سارا …
و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد ...
......................................................
دیروز زیادی شلوغش کرده بودند
او فقط فراموش کرده بود
از خواب بیدار شود …!
دلتنگم،
مثل مادر بی سوادی
که دلش هوای بچه اش را کرده
ولی بلد نیست شماره اش را بگیره...
بی هیچ پولی برایش دانه می پاشم…
من می گریستم به اینکه حتی او هم
محبت مرا از سادگی ام می پندارد... ..................................................................
شیطانی به شیطان دیگر گفت: آن مرد مقدس متواضع رانگاه کن که در جاده راه
برابر مرد ظاهر شد.
کاری نکرده ام که سزاوار توجه یک فرشته باشم.
*
مرد پلیدی، درآستانه مرگ، کنار دروازه ی دوزخ به فرشته ای برمی خورد.!
همان یاری ات می کند. خوب فکر کن.
دید و راهش را کج کرد تا آن را له نکند.
بهشت صعود کند. گروهی از محکومان دیگر نیز از تار عنکبوت استفاده می کنند و شروع
می کنند به بالا رفتن از آن. اما مرد، از ترس پاره شدن تار، به سوی آنها برمی گردد و آنها
را هل می دهد. در همین لحظه، تار پاره می شود، و مرد بار دیگر به دوزخ برمی گردد…
که انجام داده
بودی، به پلیدی تبدیل کرد…!
*
*
شوالیه ای به دوستش گفت: بیا به کوهستانی برویم که خداوند در آنجا سکنی دارد. می خواهم ثابت کنم که خدا فقط بلد استاز ما چیزی بخواهد، در حالی که خودش به خاطر ما
کاری نمی کند.
را بر پشت اسبانتان بگذارید.
خود ببریم. من که اطاعت نمی کنم.
آفتاب بر سنگ های شوالیه ی پارسا تابید: الماس ناب بودند.
:: برچسبها: متن هاي جالب و خواندني با شعرهای اموزنده , |
امتیاز مطلب : 76
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
دل دنیا رو خون کردی که اینجور تو رفتی تموم دل خوشی هامو تو با رفتن گرفتی مثل قصه یه عشق تازه بودی مثل افسانه بی اندازه بودی
امشب بهم خبر دادند یکی از دوستانم برای همیشه از جمع ما رفت. مائده فقط 26 سال داشت و تازه اول راه بود، اول راه آرزوهای بزرگش... تازه داشت آماده میشد تا همراه با همسرش برای ادامه تحصیل به پیش خواهرش بره ولی افسوس که ... و طفلک مرجان همیشه باید چشم انتظار خواهر کوچیکش بمونه خدایا تو این چند ماه این دومین داغی بود دیدم ولی سخترین ... هنوز خبر فوت شوهر عمه ام نتونستم به محمود بدم که مائده هم... وقتی یاده خاطراتمون می افتم دلم می گیره وقتی یادش می افتم که چه زندگی سختی داشت و تازه به آرامش رسیده بود... مائده برای همیشه رفت، رفت و مادرش رو تنها گذاشت، همسرشو تنها گذاشت رفت تا از این به بعد کنار پدرش باشه، رفت تا دیگه هیچ غصه ای تو زندگیش نداشته باشه مائده رفت ولی یه عالمه غم رو دل همه ما نشوند.
آخه یادش بخیر همیشه عاشق آهنگ های سیاوش بود.
و الآن می دونم مائده کنار پدرش به آرامش و شادی دائمی رسیده...
یکی باید بگه یکی بیاد به من بگه این زندگی معنیش چیه
یا که دل من از کجا بپرسه که یارش کیه خواستم برات بخونمو شرمنده کردی دلمو اما دلم شکست نخورد بازم میگفت که یار ما اون روز که عاشقم شدی از رفتن حرفی نزدی جاده خوشبختی مون و میگفتی که خوب بلدی اون روز که تنها میشدم دلم میگفت ای آسمون خسته شدم از این زمون دلم نمیخواد تو نمون همیشه با تو
عشق را
من عشق را در تو تو را در دل دل را در موقع تپیدن و تپیدن را به خاطر تو دوست دارم من غم را در سکوت سکوت را در شب شب را در بستر و بستر را برای اندیشیدن به خاطر تو دوست دارم من بهار را به خاطر شکوفه هایش زندگی را به خاطر زیبایی اش و زیبایی اش را به خاطر تو دوست دارم من دنیا را به خاطر خدایش خدایی که تو را خلق کرد دوست دارم
عشق میگن هیچ عشقی تو دنیا مثه عشق اولی نیس میگذره یه عمری اما ازخیالت رفتنی نیس داغ هیشکی مثه اون که پس میزنتت نیس چه بده تنهاشی وقتی کسی هم قدمت نیس ته دیگ عشق اول را هر چقدر که بسابی چه با اسکاج دوست داشتن های بعدی چه با سیم ظرفشویی عاشق شدن های بعدی از دلـت پاک نمی شود
قسم عاشقانه ![]() قسم خوردم که پا به پای تو مسیر جاده عشق را بپویم
عشق هزار و یک شب
از تو دلگیرم
*******دو خط مانده به تنهایی ***** *******دو خط مانده به تنهایی *****
من که رفتم بنویسید دمش گرم نبود بنویسید صدا بود ولی نرم نبود خانه در خاک خدا داشت ، تماشایی بود بنویسید دو خط مانده به تنهایی بود بنویسید که با ماه ،کبوتر می چید از لب زاغچه ها بوسهء باور می چید بنویسید که با چلچله ها الفت داشت اهل دل بود وَ با فاصله ها نسبت داشت دلش از زمزمهء نور عطش می بارید ریشه در ماه ، ولی روی زمین می جوشید بنویسید زبان داشت ولی لال نشد بنویسید که پوسید ولی کال نشد پُرِ طوفان غزل بود ولی سیل نداشت بنویسید که دل داشت ولی میل نداشت پنجه بر پنجرهء روشن فردا می زد وسعت حوصله اش طعنه به دریا می زد بنویسید به قانونِ عطش ، آب نداد و کسی کودک احساسش را تاب نداد سرد و سرما زده از سمت کویر آمده بود کودکی بود که در هیاتِ پیر آمده بود تا صدای دل خود چند تپش فاصله داشت گاه با فلسفهء عشق کمی مسئله داشت........
قول می دم این آخریشه!
رو لبات ترانه داری حرف عاشقانه داری توی سرمای زمستون عشق جاودانه داری تو سکوتتو شکستی گفتی هر چیزی که خواستی خوبه که عاشقش هستی عهد و عاشقونه بستی کاشکی عاشقش بمونی شعراتو براش بخونی قول بدی تنهاش نذاری کسی رو به جاش نیاری بمونی پای رفاقت تن ندی باز به خیانت دلی رو نشکنی بازم نگی بازم بی نیازم شاید اون ساده نباشه نفرینش تو رو بپاشه مثه من نگذره ساده نره با پای پیاده شاید عمرتو بگیره دلت از غصه بمیره واسه ی خودت دعا کن تنهایی ها رو رها کن عاشقانه بندگی کن واسه عشقت زندگی کن عهدو با خدا شکستم پای شعر تو نشستم قول می دم این آخریشه زنده باشی تا همیشه
عاشقان می روم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست
آنچـــــنان که تارو پود قلب من از هــــم گسست
می روم با زخم هـــــایی مانده از یک سال سرد
آن همه برفی که آمـــــد آشـــــــیانم را شکست
می روم اما نگویــــــــی بی وفــــــا بود و نمــــاند
از هجوم سایه هــــا دیگر نگــــــاهم خسته است
راســــــتی : یادت بمــــــــاند از گـناه چشم تو
تاول غــــــربت به روی باغ احســــــاسم نشست
طـــــــرح ویران کـــردنم اما عجیب و ســــــاده بود
روی جلد خاطــــراتم دست طوفــــــان نقش بست
جدای خیلی دلم گرفته از اینهمه جدایی
گذشت قدیما حالا من کجا تو کجایی
خیلی گرفتس حالم همش دلم می گیره
اونقد قدم میزنم تا نفسم بگیره
هرجا میرم به فکرتم فکرت برا دلم بسه
میخوام همش صدات کنم اسمت برام مقدسه
میمیرم ولم کنی بری فراموشم کنی
با بی کسی و انتظار بری هماغوشم کنی
بی من نرو تنهام نذار بی کسیمو یادم نیار
واسه تو داره جون میده این دل تنگ و بیقرار
بی تو هوای این اتاق همیشه سرد و ساکته
در پیش چشمای تو و پیش نگاه پاکته
فکرت برا دلم بسه
بی من نرو تنهام نذار بی کسیمو یادم نیار
واسه تو داره جون میده این دل تنگ و بیقرار
بی تو هوای این اتاق همیشه سرد و ساکته
در پیش چشمای تو و پیش نگاه پاکته
بی من نرو تنهام نذار بی کسیمو یادم نیار
واسه تو داره جون میده این دل تنگ و بیقرار
بی تو هوای این اتاق همیشه سرد و ساکته
در پیش چشمای تو و پیش نگاه پاکته
دل من
سالها رفت و هنوز یک نفر نیست بپرسد از من که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟ صبح تا نیمه ی شب منتظری همه جا می نگری گاه با ماه سخن می گویی گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی راستی گمشده ات کیست؟ کجاست؟ صدفی در دریا است؟ نوری از روزنه فرداهاست یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست
سکوت عجیبی دارد اینجا ... سکوت عجیبی دارد اینجا ...
دیگر تنها من مانده ام و خیال بودنت خنده هایت و نوشته هایی که ... با خود چه کرده ای !!!؟؟؟ با من چه می کنی !!!؟؟؟ دلم برایت تنگ می شود وقتی می خوانمتوقتی بلند بلند می خوانمت تنهایی عجیبی است ، دیوانه ام می کند گاهی !!!وقتی می دانم دیگر برق چشمانت را توان دیدن نیست ... کاش اینجا بودی، درست روبروی من !!!سکوت می کردیم و در آن سکوت می خواندیم همدیگر ...
سلام سلام بهونه قشنگ من برای زندگی :: برچسبها: شعرهای دلگیر شعر دل تنگی , |
امتیاز مطلب : 73
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
اگر مرگم به نامردی نگیرد
از پَسِ این همه برف
که در دلم بارید بوی تو می آید گل کاشتی بهار !
"شهاب مقربین" ---------------
![]() ![]() تابلو ؛ نقاش را ثروتمند کرد. شعر شاعر، به چند زبان ترجمه شد. کارگردان جایزه ها را درو کرد... و هنوز سر همان چهار راه، واکس میزند کودکی که بهترین سوژه بود! -------------- مطلب پیشنهادی: حتما بیبینید عکسی را که؛ عکاس را میلیاردر کرد! اما هنوز جیغ می زند دختری داغداری که سوژه ای عکس بود!! ---------------
![]() عجب هوایی داری! هوایت که به سرم میزند ، دیگر در هیچ هوایی نمیتوانم نفس بکشم!!
عحب نفس گیر است هوای دور از تو بودن !!!
![]()
بین تنهایی قبل از نبودنت و تنهایی پس از نبودنت.....
![]() خوش به حال باد
گونه هایت را لمس می کند و هیچ کس از او نمی پرسد که با تو چه نسبتی دارد! کاش مرا باد می آفریدند تو را برگ درختی خلق می کردند؛ عشق بازی برگ و باد را دیده ای؟! در هم می پیچند و عاشق تر می شوند...
![]() اگر دریای دل آبی ست تویی فانوس زیبایش
![]() شهر زیبایی از شاملو
![]()
لمس تن تو شهوت است و گناه حتی اگر خدا عقدمان را ببندد... داغی لبت جهنم من است حتی اگر فرشتگان سرود نیکبختی بخوانند... ![]() پروانه نیستم اما
سالهاست دور خودم میچرخم وُ میسوزم. رفتنَت در من شمعی روشن کرده است انگار! (رضا کاظمی) ![]() شعر زیبای دردواره ها از قیصر امین پوردردهای من جامه نیستند تا ز تن در آورم چامه و چکامه نیستند تا به رشته ی سخن درآورم نعره نیستند تا ز نای جان بر آورم دردهای من نگفتنی دردهای من نهفتنی است ![]() كاش قلبم درد پنهاني نداشت چهره ام هرگز پريشاني نداشت كــــاش برگ آخر تقويم عشق خبر از يك روز باراني نداشت كاش مي شد راه سخت عشق را بي خطر پيمود و قرباني نداشت كاش ميشد عشق را تفسير كرد دست و پاي عشق را زنجير كرد
![]() زیباترین شعرم برای او:
من تمـــــام شــــــــعرهایم را
در وصــــــــف نیامدنت ســـــــــــــروده ام ! و اگر یــــــــــک روز ناگهـــــــــــان ناباورنه ســــــــر برسی ... دســـــــــت خالی ,حیرت زده از شاعر بودن استعفا خواهم داد! نقــــــاش میشوم تا ابدیت نقش پرواز را بر میله های تمام قفس های دنیـــــــا خواهـــــــم کشید. ![]() زیباترین شعر قیصر امین پور
من از عهد آدم تو را دوست دارم از آغاز عالم تو را دوست دارم چه شبها من و آسمان تا دم صبح سرودیم نم نم: تو را دوست دارم نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی! ![]() عشـق یعنـی...!
عشق یعنی مستی و دیوانگی
![]() ![]() من خسته ام از اینکه هر روز فقط باشم
از اینکه عده ای سیب های یک درخت را به تاراج ببرند ولی من هنوز سیب سرخ بالای درخت را حتی بو هم نکره ام
باور نمیکنید دستانم را بو کنید
بوی سیب نمیدهد
بوی نم دارد
نم باران دیروز است
![]() ![]() دستور زبان عشق دست عشق از دامن دل دور باد! میتوان آیا به دل دستور داد؟
میتوان آیا به دریا حكم كرد كه دلت را یادی از ساحل مباد؟
موج را آیا توان فرمود: ایست! باد را فرمود: باید ایستاد؟
آنكه دستور زبان عشق را
بیگزاره در نهاد ما نهاد
خوب میدانست تیغ تیز را در كف مستی نمیبایست داد
![]() مفهوم عشق در علوم مختلف
از استاد دینی پرسیدند عشق چیست؟ گفت:معرفت خداست .
از استاد هندسه پرسیدند عشق چیست؟ گفت:نقطه ای که حول نقطه ی قلب جوان میگردد .
از استاد تاریخ پرسیدن عشق چیست؟ گفت:سقوط سلسله ی قلب جوان . ![]() این ترانه بوی نان نمی دهد بوی حرف دیگران نمی دهد سفره ی دلم دوباره باز شد سفره ای که بوی نان نمی دهد نامه ای که ساده وصمیمی است بوی شعر و داستان نمی دهد: ... با سلام و آرزوی طول عمر که زمانه این زمان نمی دهد
ز دستم بر نمیخیزد که یک دم بی تو بنشینم بجز رویت نمیخواهم که روی هیچ کس بینم
من اول روز دانستم که با شیرین درافتادم که چون فرهاد باید شست دست از جان شیرینم
تو را من دوست میدارم خلاف هر که در عالم اگر طعنه است در عقلم اگر رخنه است در دینم
و گر شمشیر برگیری سپر پیشت بیندازم که بی شمشیر خود کشتی به ساعدهای سیمینم
برآی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم
ز اول هستی آوردم قفای نیستی خوردم کنون امید بخشایش همیدارم که مسکینم
دلی چون شمع میباید که بر جانم ببخشاید که جز وی کس نمیبینم که میسوزد به بالینم
تو همچون گل ز خندیدن لبت با هم نمیآید روا داری که من بلبل چو بوتیمار بنشینم؟
رقیب انگشت میخاید که سعدی چشم بر هم نه مترس ای باغبان از گل که میبینم نمیچینم
![]() اگر عشق نبود
![]() دختر ۵ سالهای از برادرش پرسید :معنی عشق چیست ؟؟
برادرش جواب داد : ![]() ترنم زیبایی بی نهایت|حتما بیبینید
:: برچسبها: شعرهای عاشقانه تک بیتی , |
امتیاز مطلب : 70
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
امان از دنياي بيمعرفت امان از نداني امان از بي اماني
دلگیرم
ولی نمی دانم چرا
نمی دانم تا به کی درون سینه ناله های خاموشم را به قبرستان خاطره ها بفرستم
دلگیرم از خودم که نمی دانم این همه دلتنگی چه دلیلی دارد
شاید توانایی شاد زیستن در من به وسیله ی دلهره از بین رفته
دلگیرم
بدون دلیلی که ذهن مرا متوجه احساسم کند
شاید از خودم دلگیرم
شاید از افسانه های شاد زیستن دلگیرم
نمی دانم
شاید از تولد خاطره هایی که روی آلبوم آنها را خاکستر زمان پوشانده دلگیرم
شاید از غم هایی که خاطرم را به درد می آورند
و شاید هم از نفس های بیهوده ای که صبح را به شام می رسانند
دلگیرم
شاید از دلگیر بودن لحظه های دلتنگی ....
شاید هم نمی دانم ..............................................................
سیرم از زندگی و از همه كس دلگیرم
آخر از این همه دلگیری و غم می میرم
پرم از رنج و شكستن، دل خوش سیری چند ؟
دیگر از آمد و رفت نفسم هم سیرم
هر كه آمد، دل تنهای مرا زخمی كرد
بی سبب نیست كه روی از همه كس می گیرم
تلخی زخم زبان و غم بی مهری ها
اینچنین كرده در آیینه هستی پیرم
بس كه تنهایم و بی همنفس و بی همراه
روزگاریست كه چون سایه بی تصویرم
دلم آنقدر گرفته است، خدا می داند
دیگر از دست دلم هم به خدا دلگیرم!
.
:: برچسبها: دلگيرم شعر تنهایی نفس سوگند , |
امتیاز مطلب : 75
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تو از باغ گل نرگس فریبا تری ز لبخند خورشید زیبا تری تو آن شعر نابی که حافظ سرود ولی از غزل هم تو گویاتری...!!!
میگویند : به زنان نباید بال و پر داد میپرد!!! اما زنان فقط پروازهای عاشقانه را دوست دارند!!!(بی دلیل نمیپرند) میگویند : به زن نگویید دوستت دارم خودش را میگیرد!!! اما زنان فقط دستان عشقشان را میگیرند و میگویند دوستشان دارند!!! میگویند : به زنان نباید توجه زیاد کرد خودشان را گم میکنند!!! اما زنان وقتی کم توجهی میکنند که عشقشان بی توجهی کند!!!
هیچگاه به دنبال صورت زیبا نباشید روزی پیر خواهد شد!!! هیچگاه به دنبال پوست خوب نباشید روزی چروک خواهد شد!!! هیچگاه به دنبال اندام خوب نباشید روزی عوض خواهد شد!!! هیچگاه به دنبال موی زیبا نباشید روزی سپید خواهد شد!!! در عوض بدنبال قلبی وفادار باشید که تا ابد دوستتان خواهد داشت...
مخاطب خاص اگه خاص باشــه!!! لازم نیست که شما دورش رو از این و اون خلوت کنی خودش واسه بودن شمــا جـــا بــاز میکنه لازم نیست هر کســی رو توجیح کنیــد که ایــشون مال شماست!!! خودش تورو به همه دنیــــا نشون میده و میــگه این مال منه!!! لازم نیــست به فکر رفتنش باشید خودش به شما ثابت میــکنه که اومده بمــونه!!!
با کسی رابطه ی احساسی برقرار کن که نه تنها افتخار میکنه که تو رو داره بلکه حاضره هر ریسکی رو بکنه که فقط کنار تو باشه!!!
به خیــــــــال خودت زیر آبــی زدی و رفتی اما حواست نبود دقیـــــقا منتظر همیـــــن حرکتت بـــــودم!!! کیـــــــــــــــش مــــــــــــــات
فکــــر بودنـت دیـــوانه ام می کنـــد ...
پدر دست هایت را دوست دارم دست هایت بوی خدا بوی عشق بوی امید می دهند •.•.•.•.•.•.• اس ام اس تبریک روز مرد •.•.•.•.•.•.•
نه فقط بنــده به ذات ازلـی میـــنازد نــاشر حکم ولایت به ولی مینــازد گر بنازد به علی شیعه ندارد عجبی عجب اینجاســت خدا هم به علی مینازد!!!
بگذار یــک بار دیــگر بگویــم : که مــــــرد همیشه محبوب من چقــدر دوستـــت دارم در تنگاتنگ آغوش امن تــــو چه لذتی از زن بودنم میبرم!!! اونایی که دل خوندن مطالب غمگین دارن برن ادامه مطلب
آغوش من فقط اندازه تــو جا دارد اگــر خـــوب گوش کنـــی این ضربان های تند تند و پی درپی قلبم را میشنوی تـــو را فریــاد می زنند... مخاطب کلامــم که هیــچ مخــاطب ضربان های قلبم هم تویـــــی...
رفتــار عاشقانــه زن را بایـــد از دلتنگیــش فهمیـــد از شوق بــی تابیــش برای دیــــدار از حــس کودکانه اش بــرای آغــوش !!!
دوست داشـتن را در چشمـی بجــوی که حتـــــی وقتی بستـــــــه است رویــــــای تو را در خواب بیند با چشمـــــان بستــــه بیـادتــــم....
کنارت که هستـــــــــــــــــــــم عمیـــــــق تر نـــــــــفس میکشم هوای با هم بودنمان را می بــــــــلعم و مبــــــتلا تر میشم کنارم بمان اگر میـخواهی زنده بمانم...
آغاز مانور جنگ جهانی سوم و شبیه سازی انفجارهای قاره ای و آزمایش بمب های اتمی بر تو مسئول ویژه برگزاری مراسم مبارک !!!
دستانت را به من بده ، تا باهم از رو آتیش بپریم آنان که سوختند ، همه تنها بودند چهار شنبه سوری مبارک •.•.•.•.•.•.• اس ام اس چهارشنبه سوری •.•.•.•.•.•.• با یاد سرخی گونه هایت درخشش چشمانت سوزانندگی لبهات ، داغی عشقت از رو آتیش میپرم ، دوستت دارم آتیش پاره چهارشنبه سوری بر همگان مبارک باد
اوخی ای جونـــــــــــــــــــــــــم....
دلم از عشق سهم کمـــــــــــــــــــی داشت برایم با تو بودن عالمــــــــــــــــــی داشت
تو چنان زیبا شده ای میان شعرهایم که گمان نکنم خودت هم بدانی این که داری می خوانیش خود تویی...
:: برچسبها: خسته دنیام شعرهای عاشقانه , |
امتیاز مطلب : 73
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
|
|